دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۷ ب.ظ
بعد واقعا دستش و برد گوشه ی لبش و خیلی راحت زیپ
دهنش و کشید! نه بارونی اومد نه رعد و برقی
زد. به سادگی آب خوردن - البته به نظر من آب نخوردن خیلی ساده تره - اتفاق افتاد. یه
روز معمولی یه آدم معمولی در اعتراض به هرچی اعتصاب کرد و اعتصاب خالی از جنجالش رسانه
ای هم نشد. در واقع حتی کسی نگفت: «چه مرگته بابا د یه زری بزن لامصب!»
طوری لال شد که انگار از اول لال بوده و تا حالا
داشته ادای حرف زدن و درمیاورده. انصافا هم خوب در میاورد! واقعیت این بود که الزاما
با سکوت کردن کسی دنیا به پایان نمی رسه پس نرسید. مردم واقعی اصلا اهل این سوسول بازیا
نیستن بخوان بشینن ببین یارو دردش چیه و اصن هدف چیه ازینکارا. خلاصه بعد یکی دو ساعت
همه بلند شدن رفتن دنبال کار و زندگیشون، به طرف هم با اصرار فهموندن هروقت جنگولک
بازیش تموم شد حتما یه اس بده!