ماهی ها پرواز می کنند

پناه بر شعر و نقشی که روی کاغذ بازی می کنیم

ماهی ها پرواز می کنند

پناه بر شعر و نقشی که روی کاغذ بازی می کنیم

ماهی ها پرواز می کنند

مه‌سا رهنما

کلکسیونر
مجموعه شعرهای آزاد مه‌سا رهنما
انتشارات شانی

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر معاصر» ثبت شده است

قدیمی

۱۲
مهر

کمد هایی گوشه گیریم
با لامپ هایی سوخته 
گهگاه تکه ای نخ یا تور
خاطره ی پیراهنی را در ما زنده می کند
اما خوب می دانیم
برای پوشیدن عشقی تازه
چقدر کهنه ایم


مه‌سا رهنما

  • مهسا رهنما

مجازات

۱۰
مهر

از بهشت شعرهای تو دل بریده ام
مجازاتم کن!
و در جهنم تنت بسوزان...


مه‌سا رهنما

  • مهسا رهنما

خواهر

۲۳
شهریور

چشمه های عسل
در چشم های دوشیزه ات جاری
و از فصل جاری موهایت
خوشه های نورس خرما آویخته اند


شکوفه ی آفتابی
که تکرار آغاز تو
سرمای زمستان را به انتها نزدیک
و معصومیت بهار را
از پشت ماهوره های سرخ لبخندت
به بیداری دعوت می کند


مه‌سا رهنما

  • مهسا رهنما

بهانه

۲۰
شهریور


بهانه



بهانه هایم واقعی نیست
سرم درد می کند
برای شانه ات...


مه‌سا رهنما


  • مهسا رهنما

رقص ابدی

۳۱
مرداد




می خواهم پر زرق و برق باشد

همه جا را با عود و شمع بیارایند،
گلدان ها را با دسته های رز سفید،
آسمان را با پرواز کرم های شبتاب
کودکان را فانوس های طلایی سرگرم کنند.
شاعری فروغ بخواند
صدای دلبرانه ی فلوت را
دستی بالاتر ببرد
و ماه تمام صورتش را از پنجره ی شب نمایان کند.

می خواهم دنباله ی دامنم را به پری ها
بافته ی موهایم را به مرواریدهای خلیجی بسپارم.
روی ماسه های نرم و روشن ساحلی
با دلهره ی اولین بوسه
یا هیجان اولین هم آغوشی،
خرامان از راه برسم
و  برای رقصی ابدی
دعوت عاشقانه ی مرگ را اجابت کنم


مه‌سا رهنما
1395/05/31


  • مهسا رهنما

سرزمین موعود

۲۸
مرداد


من سرزمین موعودم
با باغ های معلق از بلندای پیشانی ام
خورشید روی موهایم آفتاب گرفته است
پروین،
از لاله ی گوشم تاب می خورد،
چشم راستم کندو ای از شراب
چشم چپم جام جهان نماست
من سرزمین موعودم
و نوید می دهم تو را که سرانجام
از هفت خوان زمزم چشمه ای خواهد جوشید،
پس سعی کن
و صفا را به مروه ام برسان.

من سرزمین موعودم
با اهرام ثلاثه روی تنم
انگورهای سرخ در حاشیه ی لبخندم 
هلهله سر داده اند،
بلبل ها در آوازم بال و پر می شویند 
بر فراز شانه ام گوزن ها ماغ می کشند
از یقه ی پیراهنم، میوه های ممنوعه آویخته
و بیرون از هر روزنه ای
گلبرگ های امین الدوله ریخته

من سرزمین موعودم
در امتداد دشت های اندامم
اسب های آزاد ترکمن می تازند
و در حوالی سواحل نقره گونم
ماهی ها پرواز می کنند،
بهشت پشت استوا
جایی میان بلوط های چندهزار ساله آرمیده است
عصا بیانداز و نیل را بشکاف!
من سرزمین موعودم
و خلق شدم از شکوفه های انار
مگر در آستانه ی من ظهور کنی

مه‌سا رهنما

  • مهسا رهنما

پارازیت

۱۶
مرداد

فکرش را هم نمی کردی
که اندوه به ما سر می زند
مدام
و درگوش تقویم چیزی خوانده حتما
که از اول هفته تا بحال
امروز برای پنجمین بار جمعه بود


دلم گرفته ای دوست
و گیر کرده سوزن خورشید روی غروب
و کلید کرده رادیو، به هوای گریه ی شجریان
من فریاد کشیدم در گوش تقویم
امروز یکشنبه است
کجا روم کجا من؟
پارازیت صدای شجریان را خورد

پارازیت برد
 آواز پرنده ها را

سرطان با جمعه آمده بود

 

فکرش را هم نمی کردی، سیمین
درخت بی ثمر گوشه ی حیاط
میوه اش گنجشک باشد
و ته سیگارهای من
با تحصن سرخ و صورتیِ پشت پنجره
روزی حجله ی گنجشک ها را بیاراید


مه‌سا رهنما

  • مهسا رهنما

سیاه لشگر

۱۶
مرداد

خانه ام روی زمین اما

در سیاره ی دیگری زندگی می کنم.

ناگزیر فرق دارد محل کار با زندگی ام

یعنی فاصله دارد جسمم با روحم


اصرار می کنی باز که فرق می کنم

گفتم که در دنیای دیگری به سر می برم،

که وجود خارجی ندارد دیگر

و دیگری، دیگر دیگری نیست

دیگری تویی حالا

که تنزل کرده ای

و اینبار جای نقش اول 

در سیاهی لشگر بازی می کنی


مه‌سا رهنما

  • مهسا رهنما